تاریخ جزیره کیش از کجا به کجا می‌رسد؟

0
جزیره مرجانی کیش چطور به اینجا رسید؟

بدون شک با دیدن مرجان‌های جزیره و اثری به قدمت شهرزیرزمینی، متوجه می‌شویم که کیش هم مثل باقی ایران، کهنسال است و گفته شده در دوره هخامنشیان در آن صید مروارید انجام می‌شده. امّا باز هم مثل باقی ایران، به سرنوشت بی‌تاریخی مبتلا شده؛ یعنی پیشینیان ما برایمان ننوشته‌اند که از قدیم، این جزیره چه وضع و حالی داشته یا حداقل ما هنوز سند دقیقی از گذشته کیش پیدا نکرده‌ایم. جسته و گریخته روایت‌هایی برایش مطرح می‌شود امّا چندان دقیق و مستند نیست.

 اوّل از همه باید بدانیم که کیش به خاطر منابع آب شیرین و زمین‌های حاصلخیزش، همیشه برای حیات انسان‌ها مناسب بوده، حتّی اگر در دوره‌هایی با بی‌مهری روبه‌رو شده باشد.  کاریز کیش با دیواره‌های مرجانی‌اش که می‌گویند حداقل حدود ۲۰۰۰ سالی قدمت سکونتگاهی دارد، ما را از قدیمی بودن کیش مطمئن می‌کند و شهر ۸۰۰ ساله حریره و دیگر متون تاریخی به ما می‌گویند که قرن ۵ تا ۸ کیش در دوران طلایی و اوج خودش بوده. حتّی شاید وضعی بهتر از الان داشته، چون چندین نقطه از جهان را به هم پیوند می‌داده و حسابی از نظر اقتصادی و تجاری نانش در روغن بوده!

اوج و فرود جزیره‌ای به وسعت چند قاره

بگذارید کمی قبل‌تر از این دوران طلایی برگردیم و ببینیم چه شد که کیش سر زبان‌ها افتاد؟ پیش از کیش، سیراف مرکز مبادلات ایران با جهان محسوب میشده و حسابی هم شهرت داشته، امّا با زلزله‌ای که اواسط قرن چهارم در سیراف اتّفاق می‌افتد، بسیاری از بازرگانان و مردم به کیش مهاجرت می‌کنند و سیراف به کلی از رونق می‌افتد و این بار نوبت کیش می‌شود که خودی نشان دهد. گرچه این رونق و شهرت در کیش هم پایدار نمی‌ماند و کم‌کم به جزیره هرمز منتقل می‌شود.

دوره پر جاه و جلال این جزیره که به سر می‌رسد و به آرامی هرمز شروع به خودنمایی می‌کند، کیش در میان برگ‌های تاریخ به دست فراموشی سپرده می‌شود. تا اینکه اروپایی‌ها و مخصوصا پرتغالی‌ها در سده ۱۵ و ۱۶ که در حال کشورگشایی و استعمار بودند، متوجه موقعیت فوق‌العاده کیش و جزایر اطرافش می‌شوند. آنها از امیر هرمز و کیش می‌خواهند تسلیم شوند و چون تسلیم نمی‌شوند، این جزایر را تصرف می‌کنند. آثاری از پرتغالی‌ها که می‌بینیم در جزایر جنوبی به جا مانده هم، یادگاری از همان دوران است. در دوره شاه عباس صفوی این جزایر آزاد می‌شوند، امّا دیگر کیش به دوران طلاییش باز نمی‌گردد و می‌گویند سکونتگاه دزدان دریایی می‌شود. در دوره قاجار و پهلوی هم سندش بین مالکان مختلف جابه‌جا می‌شود.

جزیره

شروع پرونده کیش به عنوان یک مقصد گردشگری

سرآخر، سال ۱۳۴۹، هیأت کارشناسی ایران و آمریکا بعد از دیدن جزیره، تصمیم می‌گیرند آن را تبدیل به مرکز بین‌المللی توریستی کنند. دو سال بعد، سازمان عمران کیش به منظور تأمین آسایش و رفاه جهانگردان به ثبت می‌رسد؛ در حالی که تصمیم دارند کیش جزیره‌ای شبیه به جزایری مانند هاوایی و کرانه‌های جنوبی دریای مدیترانه شود. طی سال‌ها، فعالیت این سازمان چند بار متوقف می‌شود و در نهایت سال ۱۳۶۸ کیش به اولین منطقه آزاد ایران تبدیل می‌شود. سه سال بعد، با تأسیس سازمان منطقه آزاد، فعالیت‌ها در کیش، جان دوباره می‌گیرد.

این را هم اضافه کنیم که کیش در طول تاریخ علاوه بر نام کیش، اسم‌های مختلفی داشته که شاید به آن‌ها برخورد کنید مانند قیس، دولتخانه، کاتنا و کاتیا. درباره نام کیش که الان روی جزیره هست، داستانی بومی بین مردم هم وجود دارد که دانستنش خالی از لطف نیست.

مردم ریشه کیش را از کجا می‌دانند؟

درباره نام کیش افسانه‌ای وجود دارد. می‌گویند در گذشته، ناخدایی به نام قیصر در جزیره سیراف زندگی می‌کرده که سه پسر داشته و نام پسر بزرگ او «قیس» بوده. بعد از اینکه پدرشان می‌میرد، پسران میراثش را تمام می‌کنند و مادرشان را با همان بدبختی و بی‌پولی در همان سیراف می‌گذارند و خودشان برای زندگی به جزیره دیگری نزدیک سیراف می‌روند. با شاخ و برگ درختان برای خودشان خانه می‌سازند و به ماهیگیری مشغول می‌شوند.

 از آن طرف، ناخدایی از سیراف عازم هند بوده. در آن زمان رسم بر این بوده که ناخدایی که می‌خواسته به سفر برود، از همه ساکنان کالایی به امانت می‌گرفته تا وقتی به مقصد رسید، آن را برای صاحب کالا بفروشد. ناخدای مسافر، وقتی به خانه بنی قیصر می‌رسد، مادر قیس چیزی نداشته که برای فروش به ناخدا بدهد، بنابراین گربه‌اش را می‌دهد. ناخدا به هند می‌رسد و چون کالاهای زیادی همراهش بوده، حسابی مورد توجه قرار می‌گیرد. تا این اندازه که پادشاه هند برایش ضیافتی ترتیب می‌دهد. (به این نکته توجه کنید که در آن زمان، موش در هند خیلی زیاد بوده و می‌خواستند غذا بخورند باید موش‌ها را فراری می‌دادند). ناخدا تصمیم میگیرد برای فراری دادن موش‌ها، گربه پیرزن را با خود به مهمانی ببرد. مهمانان که تا پیش از این گربه ندیده بودند، بعد از اینکه می‌بینند این گربه چه مزیت بزرگی دارد، برای این کار ناخدا به او هدایای زیادی می‌دهند و ناخدا هم وقتی به سیراف برمی‌گردد، آن هدایا را به پیرزن می‌دهد. مادر قیس هم با ثروتی که به دست می‌آورد به سمت پسرانش کوچ می‌کند و خانواده قیصر در آن جزیره مشهور می‌شوند و نام جزیره را به نام پسر بزرگ قیصر، قیس می‌گذارند.

مطالب مرتبط:

جاذبه ها

شهرهای ایران

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.