کلبه های چوبی پسر چوب فروش
کلبههای چوبی به تازگی طرفداران زیادی پیدا کرده است کلبههایی که تمامش از چوب ساخته شده جایی دور از هیاهوی خودرو، جاده و انسان. با مصالحی که ترکیب جنگل را بهم نزند دقیقا مثل هتل هایی که ساختمان های بزرگ و بلند دارند که از سیمان و سنگ ساخته شده است. اما داستان این کلبه ها متفاوت است آنقدر حس متفاوتی به شما خواهند داد که حاضر نخواهید بود کلبه ها را رها کرده و به سمت هتل های لوکس بروید کلبه هایی که کمترین خسارت را به محوطه جنگلی وارد کرده اند این کلبهها در جایی غیر از منابع طبیعی قرار گرفتهاند و حضور گردشگران در آنجا و پسماند حاصل از اقامت آنها ضرری به طبیعت نمیزند.
داستان از آنجایی شروع شد پسری برای درآمد روزگار خود چوبهای جنگلهای هزار جریب مازندران را جمع میکرد و در کنار جاده به مسافران میفروخت حالا با همان چوبها کلبههای چوبی برای گردشگران ساخته به گونه ای که اگر بخواهید در این کومه ها بمانید باید از ماه ها قبل اینجا را رزرو کنید. این کلبه ها در خلیل شهر مازندران قرار گرفته اند.
محمدجواد رحمانی خلیلی که این روزها به پسر جنگل شهرت دارد میگوید که پدرم ورشکسته شده بود و از نظر مالی اصلاً وضعیت خوبی نداشتیم. وقتی دانشگاه در رشته عمران قبول شدم برای اینکه خرج ترمهایم را دربیاورم هر شغلی را امتحان کردم؛ از دستفروشی کنار جاده گرفته تا چوب جمع کردن از جنگلهای هزار جریب مازندران و فروختن آنها به مسافران. گاهی نوشیدنی های محلی با سیر درست میکردم و به مغازه کنار خانهمان میفروختم. حتی کلی پول قرض گرفتم و از بانک وام گرفتم تا ماشین بخرم و مسافرکشی کنم.
لیسانسم را که گرفتم در کارشناسی ارشد، رشته باستان شناسی قبول شدم و شروع به درس خواندن کردم. یک روز در جشنواره انار خلیل شهر شرکت کردم و دیدم همه سوغات محلی شهر خود را به ویژه انار میفروشند. در نهایت همین باعث جرقهای شد تا فکر کنم مردم و گردشگران از چه چیزهایی خوششان میآید و برای مثال وقتی کسی به مازندران سفر میکند دوست دارد چه چیزی ببیند. تا اینکه به اداره میراث فرهنگی شهرمان رفتم و با یک خانمی که اتفاقاً گردشگری روستایی میخواند صحبت کردم و به او گفتم من میتوانم مجوزی از شما بگیرم تا مسافران را به خانه خود برده و از آنها به بهترین شکل و بسیار لاکچری پذیرایی کنم و در طول مدت اقامت آنها شرایط خوبی فراهم کنم.
شروع به کار کردن کردم و درابتدا به دستفروشان کنار جاده سپردم اگر گردشگر خارجی آمد سریعاً من را خبر کنند. به همین ترتیب گردشگران خارجی را به خانه ام دعوت میکردم و با بهترین غذاها از آنها پذیرایی میکردم .خلاصه که چندماه کار من با خانوادهام همین بود و باوجود اینکه اولین بارمان بود همه از کارمان راضی بودند و استقبال خوبی میکردند. به لطف خدا کم کم تعداد مسافرانم زیاد شد و مردم خیلی این محیط و فضا را دوست داشتند به گونه ای که حتی مدیر یک هتل ۵ ستاره به من گفت «از من بیشتر مسافر داری»، به همین دلیل تعداد کلبههای چوبی را اضافه کردم.
و اما پسر جنگل ما ادامه داد که پس از سالها کار کردن در جنگل و سیر و جستجو در طبیعت به پسر جنگل معروف شدم و مردم این نام را بر من قرار دادند. اکنون هم باعث افتخار است که بگویم به کمپین حمایت از محیط زیست پیوسته ام و برای تعدادی از بومی های منطقه شغل ایجاد کرده ام.
مطالب مرتبط: