وضعیت دشوار فعالان گردشگری

0
دیگر فقط اتاق خالی موجود است!

مهتاب ثقة الاسلامی فعال گردشگری است که چند سالی می شود همراه همسرش احسان گلشن یک اقامتگاه بومگردی راه اندازی کرده اند؛ زوج جوانی که سالها راهنمای تورهای گردشگری بویژه طبیعتگردی بوده اند و تصمیم می گیرند یک دهکده توریستی راه بیندازند اما همه چیز باب میل آنان پیش نمی رود و در نهایت مجبور می شوند کارشان را با یک فضای کوچک شروع کنند و حالا چهار سالی می شود که در شهرستان رامیان در استان گلستان ماندگار شده اند.

به گفته ثقة الاسلامی، با عشق به این کار ورود کرده اند و سختی زیادی کشیده اند اما حالا کرونا معادلات کسب و کارشان را بر هم زده است. نه تنها آنها بلکه همه فعالان گردشگری مثل این زوج جوان از سکون و سکوت کسب و کار این روزهایشان گلایه می کنند. سیلی که سال ۹۸ راه افتاد جلوی مسافران نوروزی را به استان گلستان گرفت و با اینکه همه جای استان درگیر سیل نبود، اما کسب و کار آنها هم تحت تاثیر قرار گرفت. امسال هم که شیوع ویروس کرونا همه چیز را به هم ریخت: «از ۲۵ اسفند سال گذشته تا آخر فروردین امسال کلی رزروی داشتیم که شیوع ویروس کرونا همه برنامه ریزی ها را به هم ریخت. مسافرتها کنسل شد و پیش پرداخت هایی که برای رزرو گرفته بودیم، خرج شده بود و مجبور شدیم برای برگرداندن پولهای مردم از دوستانمان کمک بگیریم. در تعطیلات نوروز حدود ۲۵۰ میلیون تومان ضرر اقتصادی کردیم و تا حالا فقط توانستیم یک ماه کار کنیم. هنوز هم از وامی که وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی قولش را داده بود، خبری نیست. بسیاری از بومگردی هایی که وام گرفته بودند ورشکسته شدند. بومگردی های فعال هم تحت فشار هستند. طبق اعلام وزارت میراث، باید بومگردی ها با ۵۰ درصد ظرفیت به کارشان ادامه دهند و اگر صاحبان این اقامتگاه ها شانس داشته باشند و به آنها ۵۰ درصد مسافر بخورد باز هم درآمدشان به نصف آنچه که قبلا کار می کردند کاهش پیدا کرده و باید مبلغی از همان درآمد را صرف ضدعفونی کنند. این روزها اگر کسی هم سفر برود ترجیح می دهد جایی را انتخاب کند که اطراف شهر محل سکونتش باشد به همین دلیل اقامتگاه های دور از پایتخت ضربه زیادی متحمل شدند. از طرفی بیشترین سود کاری ما برای سرو غذا بوده که این روزها حذف شده و فقط امیدواریم کارمان را تا سال آینده حفظ کنیم. برخی از افراد محلی با فروش طلاهای زن و بچه یا فرش خانه شان توانسته بودند یکی از اتاق های خانه شان را اقامتگاه و از این طریق درآمدزایی کنند. برخی از آنها وام ۵۰ میلیونی هم گرفته اند و باید قسطش را هر ماه بپردازند که در حال حاضر هم مسافری ندارند. این افراد چطور می توانند به کارشان ادامه دهند؟»

دیوار تاریخی گرگان، جزیره آشوراده، بندر ترکمن و جنگل های هیرکانی تنها بخشی از جاذبه های گردشگری استان گلستان است؛ استانی که برخلاف محرومیت های مالی، از نظر جاذبه های طبیعی و تاریخی هیچ محرومیتی ندارد و حتی یکی از بهترین سایتهای پروازی پاراگلایدر، بزرگترین چشمه آب سرد ایران، آبشارها و کوهستان های بسیاری دارد.

یکی از شهرستان های این استان یعنی رامیان خاستگاه ابریشم ایران هم بوده است. قدیمی های این شهر می گویند اولین کارخانه ابریشم بافی آنجا ساخته شده و حتی بنا بر اطلاعات موجود در برخی کتاب ها، قدمت این منطقه به ۶۰۰۰ سال می رسد. رامیان پر از درخت توت بوده و در آن نوغان داری رونق داشته تا اینکه یک روز کلاهبرداری تمام پارچه های ابریشمی مردم را می خرد و به آنها قول می دهد بعد از فروش پارچه ها پولشان را بدهد اما دیگر هیچکس او را نمی بیند. از همان روز به بعد مردم تصمیم می گیرند درختهای توتشان را قطع کنند و دیگر ابریشمی تولید نکنند تا کسی هم سرشان کلاه نگذارد؛ گرچه هنوز هم در برخی از خانه ها و کوچه ها درخت های توت، سبز می شوند و کورسویی از ابریشم بافی و نوغان داری باقی مانده که آن هم در حال منسوخ شدن است. با این وجود زنان رامیان لباسهایی که از ابریشم دوخته شده و قیمت های بالایی هم دارند در جشن های عروسی و حنابندان می پوشند؛ لباس هایی چندتکه با شلوار مشکی، دامن بنفش پرچین، پیراهن قرمز، سربند، روسری های بزرگ، گردنبندهای منجوق بافی همراه با زیورآلات سکه دوزی شده. چون پارچه های ابریشمی قابل شست وشو نیستند و رنگ ثابتی ندارند، زنان مجبورند زیر این لباسهای سنگین، یک دست لباس دیگر هم بپوشند. مردان هم لباسهایی از ابریشم بافته شده همان منطقه را در مراسم عروسی می پوشند؛ پیراهن، شال کمر و شال سر به رنگ قرمز.

حالا ثقةالاسلامی و همسرش در خانه ای که ساخته اند، برای زنده نگهداشتن ابریشم این منطقه تلاش می کنند. حتی کاربردهای دیگری برای پارچه های ابریشمی تعریف کرده اند تا فقط یک دستمال شاباش برای هدیه دادن در عروسی ها نباشد. آنان، این صنعت دست مردم منطقه را با بسته بندی، شکیل تر کرده اند و در نمایشگاه های مختلف گردشگری عرضه می کنند. رب انار، کندوس، ترشی ها و نانهای محلی هم محصولات دیگری هستند که مردم منطقه تولید می کنند و این زوج جوان، آنها را در شهرهای مختلف عرضه می کنند. زمانی که رفت و آمد بومگردی ها زیاد بود، ثقةالاسلامی سبدی از محصولات صنایع دستی و سوغات را روی میزی که زیر درخت های توت حیاط خانه شان گذاشته، می چید تا مسافران به مردم محلی هم نفعی برسانند.

این فعالان گردشگری پیرامون وضعیت دشوار فعالان گردشگری در ایام کرونایی می گویند: «اگر پروتکل های بهداشتی رعایت و برنامه ریزی ها باعث کاهش ابتلا و تلفات ناشی از کرونا می شد، شاید این میزان محدودیت برای سفر ایجاد نمی شد و فعالان گردشگری هم می توانستند به زندگیشان ادامه دهند.»

این زوج جوان هم مثل همه مردم دلشان برای روزهای قبل از کرونا تنگ شده؛ همان روزهایی که یک زوج انگلیسی، اتاق کاهگلی رو به باغ را به جای یک هتل لوکس برای اقامت چندروزه شان انتخاب کردند و مزه مرغ ترش و چکدرمه را چشیدند و با دستمالهای ابریشمی که هدیه گرفتند راهی کشورشان شدند یا زوج آلمانی پیری که صبحها خانم خانه را صدا می زدند و به او می گفتند «مهتاب، ببین، این گلها تو را صدا می زنند که برگهای خشکشان را جمع کنی تا برگهای جوان تر نفس بکشند.»

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.