بازدید از آثار تاریخی سیرجان و ماجرای اهدای یک بنای ثبت ملی
خونه باغچه سلیمان به دیوار یخدان های قجری سیرجان چسبیده و از آنجا غروب با پچ پچ گنجشک ها تماشایی است؛ همانقدر که دوست داری به عمارت تاریخی سعیدی یا فردی که آن بنای میلیاردی را به دانشجویان به رایگان هدیه کرد، خیره شوی.
خانه ای که فروخته نشده بلکه هدیه شده و فرزند یا فرزندانی که آن را بخشیده اند و معتقدند حال خوش، فروشی یا خریدنی نیست؛ در پاسخ به این کار هم یک جواب ساده بیشتر ندارند: پدر وقتی زنده بود می گفت می خواهد در این خانه کارهای فرهنگی انجام شود.
خورشید هنوز دامنش را از روی شهر جمع نکرده بود که به یخدان رسیدیم؛ کمی دیر شده بود اما ارزشش را داشت؛ حیف است به سیرجان بروید و یخدان هایش را نبینید. به وقت پچ پچ گنجشک ها رسیده بودیم و نمی دانستیم همهمه گنجشک ها برای چیست؛ شاید با سازندگان این بناهای تاریخی در غروب همکلام شده اند و شاید هم انتظار بانگ اذان مغرب را می کشند.
هفت، هشت نفر از شهروندان زیر درختی از درختان کنار یخدان زیلو پهن کرده بودند و داشتند مقدمات شام یا عصرانه را تدارک می دیدند، ماسک هم نداشتند؛ زن و شوهری جوان اطراف یکی از یخدان ها داشتند قدم می زدند و مواظب دختربچه خردسالشان بودند که زمین نخورد اما هیچکدام از اینها نمی توانست حواسمان را از عظمت و آرامش یخدان و دیوارهایش بگیرد.
یخدانی بلند و آرامش بخش
عظمت دیوار یخدان همان اول ما را گرفت؛ دیوار خشتی و کاهگلی بلندی که وقتی کنارش می ایستی و بالا را نگاه می کنی، اولین سوالی که پیش می آید این است که چطور آن زمان بدون امکانات و تجهیزات امروزی، اینطور دیوارهایی را می ساختند که بعد از چند قرن هنوز سرپا هستند، زیبا و با ابهت. پشت بندش احتمالا سوال دیگری می آید که چرا ما برای سقف بالای سرمان هم نمی توانیم بنایی بسازیم که چندسالی با آرامش و اطمینان در آن بگذرانیم؟
هبه عمارت پهلوی اول
ایستادن در کنار یخدان دوقلوی سیرجان البته فایده دیگری هم دارد؛ وقتی روبروی یخدان ها را می نگرید، عمارت زیبایی جلو چشم شما در فاصله حدود یکصدمتری دیده می شود که ساخت و کاربرد این روزهایش خود حکایت مفصلی دارد؛ خانه موسوم به سعیدی که خاندان مرحوم داود سعیدی آن را چندسال پیش، وقتی آن زمان حدود ۱۵ میلیارد تومان قیمت خورده بود به دانشگاه آزاد اسلامی بطور رایگان هدیه کرد تا صرف امور فرهنگی شود و این روزها محل دانشکده معماری این دانشگاه در سیرجان شده است.
حال و هوای خونه باغچه سلیمان
از کنار یخدان ها می گذریم تا که به دری تخته ای، چشم نواز و با اصالت می رسیم؛ از آن درهای چوبی و زیبای قدیمی که کوبه مردانه و زنانه اش جداست و با تابلو کاشیکاری شده سردر آن که سال ساختش را ۱۲۴۵ قید کرده، تصویر خوشایندی را به مخاطب پیشکش می کند.
یکی از همراهان پیرامون بازدید از آثار تاریخی سیرجان و ماجرای اهدای یک بنای ثبت ملی می گوید برویم در بزنیم شاید داخل خانه بودند و بتوانیم آنجا را ببینیم؛ کسی برای دیدن باغ و بنای داخل آن باغ معطل نمی کند؛ رفتیم و کوبه را کوبیدیم. حواسمان نبود بالای در، یک آیفون قدیمی هم وجود دارد؛ آقای سلیمان سعیدی بعد که در را باز کرد، وقتی داشت کاربرد کوبه های مردانه و زنانه و تفاوت صدای زیر و بم آنها را توضیح می داد، سمت راست بالای در را نشان داد و گفت: از همان قدیم آیفون هم داشته است. دسته را کشید و صدای زنگی سنتی از داخل باغ به گوش رسید.
اگرچه کنار در خونه باغچه سلیمان با علامت دوربین مداربسته نوشته شده بود «این ملک شخصی است» و احتمالا هم به علت مراجعه زیاد شهروندان که تصور می کنند آنجا هم مکانی عمومی یا موزه است، نصب شده اما آقای سعیدی با همان لباس راحتی داخل خانه اش با صفا و کلام صمیمی و ساده اما علمی و همراه با دانشش، البته با آغوشی باز پذیرای خبرنگاران بود؛ وقتی فهمید ما از کرمان آمده ایم و خبرنگاریم در را باز گذاشت و تعارف کرد.
پیش از آنکه داخل شویم درباره یخدان و ارتفاع دیوار و سایه اش که باعث ماندگاری یخ ها در یخدان ها میشد، توضیح داد و گفت: کارگرانی که عمارت سعیدی (دانشکده کنونی معماری) را می ساخته اند، اینجا داخل باغ استراحت می کرده اند و غذا می خورده اند. وقتی از چرایی واگذاری خانه تاریخی با ثبت ملی برای دانشکده معماری پرسیدم، به این جمله بسنده کرد که پدرش تمایل داشته در آن خانه کارهای فرهنگی انجام شود.
پرسیدم: خانه را به دانشگاه اجاره داده اید؟ گفت: خیر، خانه را هدیه کرده ایم و پولی هم نگرفته ایم؛ آن زمان ۱۵ میلیارد تومان قیمت می شد.
تعارف کرد که داخل برویم؛ فرزند جوانش هم داخل باغ مشغول فراهم کردن مقدمات آبیاری درختان انار بود؛ باغی کوچک با حوضی کاشیکاری شده در وسط آن که خالی از آب بود و درختانی به بار نشسته در اطراف حوض و انارهایی که رسیده بودند؛ برخی انارها شکافته بودند و کسی آنها را نچیده بود.
همه حضور ما در داخل آن خانه، در کنار دیوار بلند یخدان و عمارت مرمت شده داخل باغ شاید به ۱۰ دقیقه نکشید اما آنچنان حال خوشی نصیب ما کرد که توصیفش به راحتی ممکن نیست؛ این حال خوش وقتی بیشتر شد و زمانی اشک در چشمانمان حلق زد که آقای سعیدی داشت به نقل از پدر مرحومش از مردان مرد ایرانی می گفت که چطور عمارتی را در آن سالها با تمام وجود و قلبشان ساخته اند که هنوز که هنوز است پابرجاست. انسانهایی که آنطور که این بناها را می ساخته اند، می زیسته اند؛ با قلبی بزرگ، دیدی وسیع و بخشندگی ای مثال زدنی. حرص و طمع در زندگیشان جایی نداشت؛ قانع بودند اما سختکوش و عاشق.
۲ تصویر متفاوت
من وقتی داخل حیاط ایستاده بودم همزمان دو تصویر را می دیدم؛ نخست دیوار یخدان و عمارت خانه باغ آقای سعیدی که در کنارمان با شمعدانی ها و انارها محصور و تزیین شده بود و کمی آن سوتر، خارج از باغ، از بالای دیوار کوتاه تر باغ، خانه ای آجری با بلوک های سیمانی که شاید چندسالی از عمر آن نمی گذشت. و این تصویر کجا و آن تصویر کجا.
گفتم: چطور کسانی این بناها را ساخته اند که بعد اینهمه سال هرچه نگاهشان می کنی، سیر نمی شوی و انرژی می گیری اما مثلا آن خانه آجری تازه ساز را ببین؛ نمی توانی نگاهت را حتی چند دقیقه بهش هدیه کنی؛ چرا، حکایت چیست؟
آقای سعیدی جواب داد: این دیوار از پی با چهار ردیف خشت شروع شده است و هرچه بالا رفته از تعداد ردیف ها کاسته شد؛ بدون ابزار و تجهیزات دیگری؛ شاید تنها از چوب هم در ساخت آن کمک گرفته باشند اما ابزار و تجهیزات دیگری ندارد. آقای موقری یکی از همکاران رسانه ای در سیرجان که ما را همراهی می کرد، گفت: آقای سعیدی خودش سالها در شهرداری کار کرده و مسئولیت هایی هم در شهرداری داشته است؛ بسیاری از خیابان کشی های شهر مربوط به همان زمان ها می شود که آقای سعیدی در شهرداری فعالیت داشته است.
کلاهبردار نبودند
منتظر نماندم باز ادامه دادم: یکی از دلایل پابرجایی این خانه ها و دیوارهای تاریخی احتمالا این است که خانه را وقتی می ساخته اند، نمی گفته اند مثلا به جای چهار ردیف خشت، سه ردیف خشت بگذاریم تا اینقدر پول بیشتر سود کنیم. مثل الان نبوده که مثلا به جای تیرآهن ۱۸ تیرآهن ۱۶ می زنند تا به زعم خودشان پول بیشتری به جیب بزنند و فارغ از اینکه به چه قیمتی؟
آقای سعیدی که می گوید سالها بازنشسته شهرداری است ادامه می دهد: دقیقا؛ پدرم وقتی عمارت سعیدی را می ساخت، در مقطعی پول کم می آورد و به معمار می گوید که دیگر نساز؛ اما معمار می گوید مگر ما برای پول داریم اینجا را می سازیم و کارش را ادامه می دهد. می گویم: و چه کار خوبی در خانواده کردید که عمارت را نفروختید بلکه هدیه دادید آن هم به دانشجویان و دانشگاه که محل کارهای فرهنگی و علمی باشد؛ لبخندی می زند و سکوت می کند.
می گویم: این حال خوش را چطور می شود بدست آورد؟ مگر چه چیزهایی را با خودمان می توانیم ببریم؟ مگر چقدر عمر می کنیم؟ چقدر سوداندوزی و کسب ثروت به هر قیمتی؟ آقای سعیدی جواب می دهد: دقیقا. کاش می فهمیدیم. بعد دوباره می گوید: خیلی چیزها را از بین بردیم؛ اینطور نبود. در ادامه صحبت به کرونا و سلامت انسانها می رسد و آقای سعیدی می گوید: سالهاست لبنیات و سبزیجات سالم و طبیعی مصرف می کنم؛ می گوید: چون گوشت گوسفندی که تغذیه اش طبیعی باشد کمتر گیر می آید، سالهاست گوشت نمی خورم. تلاش خودمان را می کنیم که طبیعی زندگی کنیم.
دل کندن از سنگفرش تاریخ
حیاط خانه باغ سنگفرش شده زیبای سعیدی را در آن غروب دل انگیز عصر پنجشنبه می خواهیم ترک کنیم؛ هوا دارد تاریک می شود و میهمان ناخوانده هم بیشتر از این نباید میزبان را اذیت کند؛ خداحافظی می کنیم؛ آقای سعیدی به مشایعت می آید؛ دو لنگه در چوبی را باز می کند و همانجا می ایستد تا بدرقه شویم.
از در خارج می شویم؛ در کنار دیوارهای بلند و غول پیکر یخدان راه می رویم تا به خودرو برسیم؛ روبرویمان دانشکده ای است به عمر سالها تاریخ و هویت که نه فقط معماری آن بلکه چگونه زیستن پدرانمان را حکایت می کند. چشم به چشم عمارت می دوزیم و در گرگ و میش هوا، خداحافظی می کنیم.
نگاهمان را از یخدان هایی می گیریم که تاریخشان به عهد قاجار می رسد و در قسمت غرب منطقه قدیمی سیرجان محله باغ بمید، خیابان شیخ فضل الله نوری قرار دارند و ۱۸ خرداد ۱۳۸۴ خورشیدی ثبت ملی شده اند. ناگزیر باید از عمارت پهلوی اول خداحافظی کنیم که به عمارت سعیدی معروف است و سال ۱۳۸۱ ثبت ملی شده است.
آنطور که درباره این عمارت گفته شد، مصالح بکار رفته در آن خشت خام و گل رس است؛ نمای اصلی با آجر پوشیده شده و تزئینات آجر خفته – راسته، آجر های تراش و تلفیق آجر و دانه های درشت سرباره کوره است که با تلفیق آجر تزیین زیبایی را پدید آورده است. پیشانی بنا و حدفاصل طاق های نیم دایره ایوان فوقانی دارای تزیینات آجر تراش و تلفیق دانه های سیاه رنگ سرباره کوره با طرح اسلیمی است و هنر و خلاقیت، سختکوشی و سلامت جسم و روح مردان ایران زمین را در گذشته ای نه چندان دور به تصویر می کشد.
زمستان را در تابستان می ساختند
شهرستان سیرجان از جمله مناطق تاریخی استان کرمان است که در زمان ساسانیان سیرگان نامیده میشد. آنطور که در منابع تاریخی و در وصف یخدان ها آمد، با توجه به اقلیم گرم و خشک آن، معماران از سرمای شدید و خشک زمستان به عنوان راهکاری برای حفظ و نگهداری موادغذایی و نوشیدنی های خود در تابستان استفاده می کردند و با ساخت بناهایی مخروطی شکل که نظیر آن در دیگر نقاط کرمان همچون شهر کرمان نیز وجود دارد، توسط پله هایی که به چندین طبقه زیرزمین دسترسی ایجاد می کردند و شرایطی مانند یخچال های امروزی را در دل تابستان فراهم می کردند.
مطالب مرتبط: